باز باران بارید.......خیس شد خاطره ها

باز باران بارید.......خیس شد خاطره ها

هرآنچه از دل برآید بر دل نشیند.....
باز باران بارید.......خیس شد خاطره ها

باز باران بارید.......خیس شد خاطره ها

هرآنچه از دل برآید بر دل نشیند.....

پیامی از سوی خدا.....

می دانم گاهی دلت تنگ می شود،همان دلهای بزرگی که جای من در آن است

آنقدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.....

دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش،هنوز من هستم

هنوز خدایت همان خداست.....!!!

هنوز روحت از جنس من است......!!!

اما من نمیخواهم تو همان باشی....!!!

تو باید در هر زمان بهترین باشی......نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟؟؟!!!!

                  ((شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند و جنسش عوض نمی شود

                     و می دانی که من شکست ناپذیر هستم.......وتو مرا داری....برای همیشه))

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد....

چون هر گاه تنها شدی،تازه مرا یافته ای....

چون هر گاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،صدای خرد شدن دیوار بین خودم و خودت را شنیده ام!!

درست است مرا فراموش کردی اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم....

می خواهم شاد باشی....این را من می خواهم...

تو هم می توانی این را بخواهی....خشنودی مرا....

من گفته ام:و جعلنا نوحکم سباتا(خواب را مایه ی آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود،نگران نباش

دستان مهربانم قلبت را می فشارد،شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی؟؟!!

اما نه........من هم دل به دلت بیدارم

فقط کافیست خوب گوش بسپاری و بشنوی ندایی که:

                                                          ((تو را فرا می خواند به زیستن!))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.